ღ خانــوُوُم مهـــندس ، آقـــاے دکـــتر ღ
دُخـــمل صــولتے ، پسمل آبـــے
دخـ ـتـ ـر که باشی
همه دیوانگی های عالم را بـ ـلـ ـدی
میتوانی زیر لب ترانه بخوانی و آشپزی کـ ـنـ ـی
میتوانی جلوی آیینه موهایت راشانه بـ ـزنـ ـی ونگاهش راحس کـ ـ ـنـ ـی
حتی وقتی که نـ ـیسـ ـتـــ
می توانی به امید گره خوردن شال دور گردنش...بـ ـبـ ـافـ ـی
ودر هر رج،بوسه ای بـ ـکـ ـاری
برای روزهای مبادا که در کنارش نـ ـیـ ـستـ ـی
دختر که بـ ـاشـ ـی
هزار بار هم که بگوید دوسـ ـتـ ـتـــ دارد!
باز خواهی پـ ـرسـ ـیـ ـد:
دوسـ ـتـ ـم داری؟!
وته دلت همیشه خواهد لـ ـرزیـ ـد...
دخـ تتـ ـر که بـ ـاشـ ـی هرچقدر هم که زیبا بـ ـاشـ ـی
نگران زیباتر هایی میشوی که شـ ـایـ ـد...
عاشقش شـ ـونـ ـد...
دخـ ـتـ ـر اسـ ـتـــ دیـ ـگـ ـر.
چهارشنبه 93/3/7 | 10:7 صبح | پَــریـ ســیمـآ | نظر